جاذبه سیب
جاذبه ســـــيب، آدم را به زمين زد
و جاذبه زمين ، ســـيب را ؛
فرقـــي نمي کند ،
« ســـقوط »
سرنوشتِ دل دادن به هر جاذبهاي ،
غير از خــــــداست
و مـَنـــ به جاذبهاي مي انديشم
که پروازم مي دهد
به خـــــــدا...
برچسبها:
جاذبه ســـــيب، آدم را به زمين زد
و جاذبه زمين ، ســـيب را ؛
فرقـــي نمي کند ،
« ســـقوط »
سرنوشتِ دل دادن به هر جاذبهاي ،
غير از خــــــداست
و مـَنـــ به جاذبهاي مي انديشم
که پروازم مي دهد
به خـــــــدا...
اینگونه نگاه کنید ...
مرد را به عقلش نه به ثروتش
زن را به وفایش نه به جمالش
دوست را به محبتش نه به کلامش
عاشق را به صبرش نه به ادعایش
مال را به برکتش نه به مقدارش
خانه را به آرامشش نه به اندازه اش
اتومبیل را به کارائیش نه به مدلش
غذا را به کیفیتش نه به کمیتش
درس را به استادش نه به سختیش
دانشمند را به علمش نه به مدرکش
مدیر را به عملکردش نه به جایگاهش
نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش
شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش
دل را به پاکیش نه به صاحبش
جسم را به سلامتش نه به لاغریش
سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش..
آدمها زندگی میکنند
انسانها زیبا زندگی میکنند !
آدمها میشنوند
انسانها گوش میدهند !
آدمها میبینند
انسانها عاشقانه نگاه میکنند !
آدمها در فکر خودشان هستند
انسانها به دیگران هم فکر میکنند !
آدمها میخواهند شاد باشند
انسانها میخواهند شاد کنند !
آدمها ، اسم اشرف مخلوقات را دارند
انسانها اعمال اشرف مخلوقات را انجام میدهند !
آدمها انتخاب کردهاند که آدم بمانند
انسانها تغییر کردن را پذیرفتهاند ، تا انسان شدند !
آدمها میتوانند انسان شوند
انسانها در ابتدا آدم بودند !
آدمها آدماند
انسانها انسان !
اما
آدمها و انسانها هر دو حق انتخاب دارند
اینکه آدم باشند یا انسان ، انتخاب با خودشان است .
نیاز نیست انسان بزرگی باشیم ، انسان بودن خود نهایتِ بزرگی ست . . .
و این است تفاوت انسان بودن و آدم بودن
می خواهم بـرگردم به روزهـای کودکی...
آن زمان ها که
پدر " تنـها قهرمـان " بود ...
عشـق
تنها در " آغـوش مـادر " خلاصه میشد ...
بالاترین نـقطه زمیـن
" شانه های پــدر " بود ...
بدترین دشمنانم
"خواهر و برادرهای خودم" بـودند ...
تنـها دردم
"زانــو های زخمی ام" بودند ...
تنـها چـیزی که میشکست
"اسباب بازی" هایم بـود ...
و معنای خداحافـظ "تا فـردا" بود ...
انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یكشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شكست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می كند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.
فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است ...
از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیك ایران)
ڪاش میشـנ بچگـے رازنـנه ڪرנ
ڪودڪـے شـנڪودڪانـﮧ گریه ڪرנ
شعر قهرقهرҐ تـاقیـامـت راسروנ
اטּ قیامـت ڪـﮧ فقط یڪ لحظـﮧ بوנ
فاصلـﮧ با ڪودڪـے ما چـﮧ ڪرנ
ڪاش میشـנ بچگانـﮧ פֿـنـנه ڪرנ
ڪاش هـمچو اواز פֿـوش یڪ נوره گرנ